شعر میلاد شکوفه حمید نصیری ( ح. اختر )
ميلاد شكوفه
اولش يه دونه بودم
زير خاك، تنهاي تنها
چشم من زندونيِ خاك
دلِ من تو آسمونها
رو سرم پردة پاييز
به تنم غبار غربت
نفسم توسينه خشكيد
نديدم بارون نعمت
تا كه يك روز تو زمستون
خون برف، گرم و تپنده
انگاري به من نفس داد
مثل قلب يك پرنده
نمِ خوب شبنمِ باغ
تو رگِ من خونه ميكرد
نور مهربونِ خورشيد
تو تن من لونه ميكرد
صداي نبضِ پرستو
بيدارم كرد منو ازخواب
دستِ گرم باغبوني
منو داد بهدست آفتاب
وقتيكه بارون مياومد
برگِ سبز چتر سرم شد
قامتِ سرو بلندي
سايه بونِ پيكرم شد
حالا تو باغ بهارم
عطرم از جنس سپيده
شعلة بالِ رهايي
به تنم آتش كشيده